عزیزم!
برای مسافرت، میخواستید چند نصیحت از من زاد راه شما باشد؟ مضایقه نمیکنم. آنچه را که میخواهید از زمانی خیلی پیش در شما نطفه داشته است. شعر هم همینطور است: باید نطفه گرفت، مثل زنها آبستن شد، تحمل کرد، مهیا بود و زایید.
پس از آنکه نوزاد خود را دیدید به یاد داشته باشید چه مرارتها و چه تحملهایی در کار بود و چه مقدار زمان برای به وجود آمدن آن به مصرف رسید. متوقع نباشید که نوزاد شعر شما فورن مطلوب همه باشد. با مقدمهنویسهای ناقابل همدست نشوید که طرح مقدمهای را بکشید تا مثل بوغ در گوش مردم جا باز کنید که: بله شعر شما درجه اول است و شما بزرگترین شاعر زمان خود هستید!
گویا بارها برای شما گفتهام اما چه ضرر دارد که تکرار کنم: شما را زمان به وجود آورده است و لازم است که زمان شما را بشناسد. افرادی که از شما پشتیبانی میکنند مثل خود شما هستند. یک خودخواهیست که از شما به دیگران انتقال یافته، در لباس دوستی یا سایر اغراض اجتماعی. نظر هیچ فردی برای هیچ فرد معنیی درست و حسابی نمیدهد. مگر نظر فردی که حاصل نظر زمان است و در آن خیلی از خلایق آمده و رفتهاند. بگذارید چنان پشتیبانی داشته باشید. رنگ شراب را باید موقعی دید که تهنشین کرده و درد انداخته باشد. اگر شما پیش از وقت درصدد استفاده از آن هستید، اشتباه میکنید. جلب پسند مردم، شما را گول زده است و نتیجهی آن گرفتاریهای زندگیی خود شماست.
سر به کار و بردبار باشید. با همه تفاخرات و تعینات شعر را وسیلهی ابراز معیشت نکنید. در آنوقت که شما پسند مردم را صددرصد میپایید، صددرصد خود را نزول میدهید. اگر شما چیزی بالاتر و بهتر از مردم هستید، این بالاتری و بهتری را ضایع و لکهدار و کمرنگ ساختهاید. شعر را بگویید برای خود و مثل خود، اگر این رنجیست برای شما، بیهوده در پیرامون این حرفها میگردید. میدانید من از چند قطعه شعر که به روزنامهها دادهام و آنها هم بنا به عادت خودشان، مانند تعارفات دیگر، در تعریف من آب و تاب دادهاند، بسیار دلتنگم. مثل اینکه خاری بزرگ به پای من چسبیده. مثل اینکه کفشهایم از گل سنگین شده و نمیتوانم راه بروم. مثل کسی که مورچهها به او چسبیدهاند.
برای راه شما همین کافیست، سفر شما به خیر.
بهمن 1324
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment