رفیق جوان عزیزم!
نشد جواب شما را در شهر بنویسم. با زنم و سگم و شیرخوارم به این دهکدهی کوچک آمدم. این است که از اینجا به شما جواب میدهم. در اینجا هم آنچه شما میجویید نیست. دهاتی از لحاظ نظری سالم است اما در اصل یک زندگانیی حیوانیست که ادامه دارد. در همهجا، شهر و ده؛ زیرا همهجا خورد و خواب و شهوت است. من نمیگویم بجز این باید باشد و چیزیست آنقدر معقول و معنوی که با این حیات محقرانه بیارتباط باشد. عمده این است که عدهای همت خود را مقصور میدارند اینکه چنان باشند که حیوان. عدهای دیگر دارای همت عالیترند... آنها دست به کاری میزنند که انسان عالیمرتبه میزند. درواقع لذتهایی را مییابند که با مقارنهی دایمی آن با لذتهای حیوانی تجدید میشود. منتها از راه حس و درک عالیتر، اگر شما با خیالی بیشتر خورشید و عشق شما تحول یافته و از دیدن منظره ای دیگرگون هستید، این زندگانیایست که مال شماست، انسان عالی به این مرتبه میرسد. خواهی نخواهیست. من نمیگویم همه اینطور باید باشند و پندی اخلاقی هم نمیدهم، اما میگویم انسان عالیمرتبه به این کمال میرسد. تمام لذتها در این است، تمام منفعتهای بیشتر، تمام مالکیتهایی که پول قادر به فراهم آوردن آن نیست، انسان در این مرحله شفا یافته و شدیدن حس میکند و بهتر به زندگانی خود چسبیده است. درواقع زندهی حسابیست، هرچند که به ظاهر ترک همهچیز گفته. چون این مطلب را به خودتان یادآوری بکنید جواب آن را در ضمن آن با کمال آسانی مییابید، که کدامها بودهاند. در تاریخ گذشتهی بشر انسانهای قابل ستایش به فضایل آدمیت رسیدهاند؟ یک کلمه جواب همهی آنهاست: درویش ها. شما درویشی باشید که برای زندگانیی دیگران مبارزه را لازم میداند. نمیگوید :"شانه خالی کن"؛ دیگر نقصی برای شما نیست.
شما هم از آنها خواهید بود که حرص حیوانی در خصوص چیزهای زیادی را در خود کشته و به این مرتبهی عالی رسیدهاند و میتوانید رنجهایی را که انسان عالیمرتبه دارا میشود، دارا باشید.
جمعه/ 14/ دی /1323
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment