عزیز من !
برای فهمیدن شعر یک شاعر باید چه کرد؟ باید آن را خواند. باید با آن شعر، شریک شد. چهبسا لازم میآید که در یک مرحلهی سن و وضعیتی، آن را نفهمیم، پس باید در شرایط مختلف و مواقع متفاوت این کار انجام گیرد و آن شعر را به خلوت خود برد و از پوست خود بیرون آمد و در پوست دیگری رفت.
برای شعر و شاعری چه لازم است؟ مایهای از درد و فکرهای دور و دراز که با خود شاعر تغییر یافته و عوض شود. پس از آن جان کندن در راه تکنیک، زیرا زحمت شاعر فقط در این است.
آیا حد کامل شعر را که اشعار هندیی ما نمونهی آن است، چرا مردم نمیپسندند؟
جان من. همشهریهای من و شما زیاد تنبل شدهاند و خوشنشین شدهاند. لقمهی جویده میخواهند که در دهان آنها گذاشت. نمیتوانند شعرهای دقیق را در دماغ خود هضم کنند. میگویند شعر باید فورن فهمیده شود.
اما کی و کدام شعر بهتر است؟ این قضاوت، وقت میخواهد. همیشه شاعر درست و حسابی، چیزی از زمان جلوتر است و مردم که به کارهای دیگر مشغولند در این خصوص چیزی از زمان عقبترند. شاعر، جلو میرود و مردم لنگانلنگان میآیند. به کمک هم درمییابند و راه را پرسیده به سرمنزل او میآیند. وقتیکه او نیست و چند نسل گذشته است، آن وقت آسان می شود این قضاوت.
من از تکرار این حرف خجالت نمیکشم: "شما کار خودتان را بکنید" بگذارید که آسیاب بچرخد و هنگامیکه آب کافی است از بیرون صدای آب هرچه میخواهد باشد.
بهمن 1323
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment