عزیز من!
میگویید در خانهی همسایه، آدمهای رقتانگیز دیدید. در زندگیی همهی مردم این چیزها هست. اما میگویید به پاس خاطر من با آنها جر و بحث کردید و خواستید که آنها حتمن اشعار مرا، مثل شما، بپسندند. با این کار - باید ببخشید - آیا الان احساس نمیکنید کودک بیتجربهای آنجا به زبان آمده بود؟
برای آنهایی که ذوق و فیالجمله استعدادی دارند، دلیل لازم است، آن را هم باید نوشت. اما برای دیگران، اگر خیلی اصرار دارید من به شما یاد بدهم فقط این را بگویید: "مردی تمام بیست سال، سی سال عمرش را به مصرف فهم اساس کار هنریی خود رسانیده، در هوش و ذوق این مرد هم شکی نیست، آیا شما میخواهید با بیست دقیقه، سی دقیقه، فکر خود، او را رد کنید؟"
با این جواب آدمهای وقیح و بیحساند که باز حرف میزنند، و چون در آیین من صحبت کردن با آنها حرام است؛ شما هم باید حرام کنید. حالا میگویید در خانهی همسایه چه دیدید؟
آذرماه 1323
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment