Wednesday, August 4, 2010

حرف‌های همسایه / 20


عزیزم!

خلوت اختیار کرده‌اید و کار می‌کنید، این توفیقی‌ست هنگامی‌که با عمل پیوسته باشد. غالبن در شرح حال نویسندگان و شعرا خوانده‌اید، یا در پی‌ی نصایح آنها رفته‌اید که خلوت خود را می‌ستایند. اما این شیوه‌ای برای شهرت است، راهی‌ست برای تجارت که هنرِ خود را متاع آن قرار می‌دهند و رو پنهان می‌کنند...
اما برای شما این کار از روی صدق و صفاست. من از حالت شوریدگی که دارید و می‌کاوید که چیزی را پیدا کنید و همیشه می‌گویید این آن چیز نیست، مطلب را به خوبی دریافته‌ام. چون هیچ تعصب از روی خودخواهی در شما نیست، پیدا می‌کنید. دعای خیر و برکت من همیشه بدرقه‌ی کار شما خواهد بود. با آنکه در نوشتن کاغذ بسیار تنبلم، مضایقه در کار نیست، به من کاغذ بنویسید، در سایه‌ی درختهای آن دهکده‌ی قشنگ، و به شهر بفرستید. من برای شما جواب خواهم نوشت. روزی همه‌ی اینها در نزد شما کتابی می‌شود. بدون طمانینه و طمطراق مطالبی را در آن خواهید یافت که در بسیاری جاها نیافته‌اید.
نیما یوشیج دوست مخلص شما هم همینطور بوده است، وقتی‌که می‌خواست شاعر باشد، و پس از آنکه در سر زبان‌ها افتاد خلوت خود را از دست نداد. از همین خلوت تن، به خلوت دل می‌توان رسید.

منتظر توفیق بیشتر شما هستم.

از کتاب "درباره‌‌ی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه" 
سال 1385

No comments: