عزیز من !
چرا باید شک کرده باشید؟ در دورهای که ما زندگی میکنیم کار یعنی تخصص و برای
تخصص باید فراهم آورد دانش را... شاعری هم همینطور است.
همسایهی شما یک روز آمد و دید "منهجالطلاب فی عملالاسطرلاب" عمر
بن علی خوارزمی را میخوانم. هیچ نگفت. روز دیگر آمد و دید "تحفه حکیم"
در پیش من است. باز هیچ نگفت. زیرا خیال میکرد جز تاریخ و فلسفه و حدیث و تفسیر
نخواهم خواند. ولی روزی که آمد دید نسخهای خطی در دست دارم پرسید چرا؟ مثل اینکه
بغضش ترکید.
ولی شاعر باید از هر خرمن خوشهای بردارد. من نمیگویم تمام خرمن را، اما میگویم
گاه چند خوشه بیشتر. این کار را ما تازه نمیکنیم و کشف و اختراعی هم ننمودهایم.
قدما هم میکردهاند، به نظامی عروضی رجوع کنید. و چون به من رجوع شده است میگویم
استتیک بخوانید و فلسفهی صنعت (مثلن فلسفه صنعت تن) و در کتابهای دیگران مثل هگل
و مارکس هرچه یافت میشود و راجع به ادبیات است. زیرا امروز بیراهه نمیتوان رفت و
کلمه را در شعر به کار برد و کلمات هم مخازنی دارند.
آیا باز هم شک دارید که امروز شاعر طبیعی بودن و هیچ در پیرامون طرز کار
دیگران نگشتن، یک نوع یاوهسرایی و حماقت و خودپسندی است و انسان را رو به قهقرای
هولناک و کریهی میکشاند؟
اسفند 1323
No comments:
Post a Comment