Saturday, August 10, 2013

حرفهای همسایه / 114

عزیزم !


دیروز پیش همسایه‌ی شما بودم. طبقه‌بندی شیرینی در مقدمه‌ی منظومه خود کرده است. همه‌چیز در آن بود مگر یک چیز: "تجدید نظر در ادبیات که چه باشد" به ضمیمه‌ی این سوال "برای چه کسی باشد".
اولی مربوط به طرز کار است که جوانهای ما متوجه نیستند: شکستن قید مصنوعی که نظم کلمات در شعر به وجود آورده است و شعر را از حالت طبیعی بیرون انداخته است.
شعر باید از حیث فرم، یک نثر وزن‌دار باشد. اگر وزن به هم خورد، زیادی و چیز غیرطبیعی در آن نباشد. به دور انداختن این مقاوله، اول پایه برای تطهیر و تهذیب شعر ماست. این کار متضمن این است که دید ما متوجه به خارج باشد و یک شعر وصفی، جانشین شعر قدیم بشود. با روش بیان تازه و دیدهای تازه‌ای که مفهومات ما را بهتر برساند.
اما جوانهای ما گول خود را گول می‌زنند. عبارت ساده کردن، تجدید نظر نیست. اگر شاعر کلاسیک در وصف "سپر" شعری سروده است، همین که ما در وصف هواپیما سرودیم، کار تازه‌ای نکرده‌ایم؛ ولو موضوع سپر و هر فکر کهنه فوت کاسه‌گری در طرز کار است. آشنا ساختن مردم با دیدن آنچه که هست و ما را احاطه کرده است، نه اثری که در ما گذاشته است. پس از آن، همه‌ی چیزهای دیگر به تبع آن فراهم می‌آیند.
آنچه لازم است در میان مطالب نه چندان لازم مقدمه‌ی پاکیزه‌ی شما این است. پس از آن از من بپرسید: چه اصراری تو را گرفته است، مرد! سنگ که را به سینه می‌زنی؟ نیازمندی‌های ما به قدری است که در تصویر نمی‌گنجد. سعی داشته باشید بیش از هرچیز دوستانتان را به این نکته‌ی اساسی آشنا کنید.


26 مهرماه 1324

No comments: