عزیز من!
تعجب کردی هنگامیکه از شنیدن آن اشعار که آنقدر قدیمی بود، من تغییر حالت دادم و غرق در لذت بودم؟
باید در هر صنفی ذوق شما بتواند قضاوت کند و بتوانید زیبایی هر صنفی (ژانر) را به لذت دریابید. درصورتیکه ذوق طبع شما اینطور نرم و آرام باشد، اشعار جدید را هم قویتر درک میکنید.
عمده مساله درک است و تواناییی ورود در همهچیز. گمان نکنید این توانایی نفوذ در اشیا نیست. و اگر در طبع شما اینقدر راه نفوذ نباشد، در طبیعت هم شما ذینفوذ بزرگی نخواهید بود.
من از بدی مثل شیطان لذت میبرم و اگر مرتکب آن نیستم اهمیتی ندارد. بدی را خوب مییابم همچنین است در خصوص خوبی لذت و نفرت، زیبایی و زشتی... من از مغلقبافی از یک سبک برخلاف سلیقهی خود هم لذت میبرم، درواقع به جای گویندهی آن واقع میشوم اما پرواز میکنم. کلاغ زاغی هستم که بهمن نمیتواند او را شهید کند اما به عظمت زیباییی بهمن نگاه میکنم به این جهت که اسباب کیف من خیلی مهیاست. درصورتیکه وقتی این خاصیت را به کلی از دست داده بودم و چون دست زده بودم و برمیگشتم از پیی چیز تازهای، از تمام ادبیات گذشتهی قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون میدانم که این نقصانی بود. آیا هرچیز زیبایی در خمیره و صنف خود، زیباییی خود را ندارد؟ ... بگو ما به زیباییی دیگری دست انداختهایم! بگو ما زیبایی را نمیبینیم و چون این دیدهی بینایی را داشتی، با اطمینان بیشتر به کار خود شروع کن.
اسفند ماه 1323
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment