همسایه!
بدون خلوت با خود، شعر شما تطهیر نمییابد و آنچه را که باید باشد نخواهد بود. به هر اندازه در خودتان خلوت داشته باشید به همان اندازه این کیفیت بیشتر حاصل آمده است. از این حرف کودکانه و جوانفریب بگذرید که شعر از جمعیت ساخته میشود.
کسی که معترف به این است خود منم، اما شاعر این کالا را که از جمعیت میگیرد در خلوت خود منظم و قابل ارزش میکند.
با شاعر است که این کالا، کالایی میشود. دلیل آن را میتوانید به آسانی پیدا کنید که هرکس شاعر زبردستی نیست.
این است شعر و شاعری تا زمانیکه شعر و شاعری هست، و زمانی که نیست راجع به آن من حرف نمیزنم. ولی دورهای که ما در آن واقعیم شعر به اعلا درجه خود میتواند رسیده باشد و شاید بعدها تکنیک آن بسیار ترقی کند اما مایهی کار نسبتن کم باشد.
شاعر امروزی باید در خلوت این نکته را دریابد. شعرهای امروزیی رفقای ما بیشتر فاقد این قدرتاند و غالبن به چیزهایی که کسی از روی تصنع و عدم ایمان و اعتقاد میسازد بیشتر شباهت دارد. موضوعهایی که در صحنهی جنگ ساخته شدهاند، اغلب خام و مثل خمیر فطیر هستند. زیرا در دل شاعر نمانده و با او خمیرهی کار را آماده نساخته است. شعرهای امروزی حکم نظامنامه و فهرستهای منظوم را دارند که طریقهی زندگی را خوب یادآور میشوند اما چیزی بر قدرت جوشش و توانایی زندگی نمیافزایند. در کشور ما این مساله به قدری در حال تحول است که شعرا حکم شاگردهای کلاس تهیه را دارند. میبینند طریقهی آزادی را که من با دقت و سالها زحمت ایجاد کردهام اما هنوز نفهمیدهاند و امتحان میکنند. و من مجبورم که مقدمهی خود را روزی، اگر عمری باشد، راجع به عروض خود تمام کنم. همهی این ها را عزیز من که شما باشید، خلوت با خود، به آدم میدهد.
بهمن 1323
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" – "نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment