عزیزم !
به همسایه از قول من میگویید: به عکس، من سعی
میکنم به شعر فارسی وزن و قافیه بدهم. شعر بیوزن و قافیه، شعر قدیمیهاست. ظاهرن
برخلاف این به نظر میآید اما به نظر من شعر در یک مصراع یا یک بیت ناقص است – از حیث
وزن – زیرا یک مصراع یا یک بیت نمیتواند وزن طبیعی کلام را تولید کند. وزن، که
طنین و آهنگ یک مطلب معین است – در بین مطالب یک موضوع – فقط به توسط آرمونی به
دست میآید؛ این است که باید مصراعها و ابیات دستهجعمی و به طور مشترک، وزن را
تولید کنند. من واضع این آرمونی هستم. شما تکمیلکننده آن سر و صورت آن باشید. من
فقط اساس را میدهم و بیش از این شاید از من کسی طلبی نداشته باشد.
این فکر را از منطق مادی گرفتهام و اصل علمی
است که هیچ چیز نتیجه خودش نیست، بلکه نتیجه خودش با دیگران است. بعد فکر من در
این خصوص کار کرد – درست چهار سال بعد از آن شعرها در مجله "موسیقی".
ترتیب آن را اگر عمری باشد در "مقدمه" مفصل خواهم نوشت. من خودم هنوز
امتحان میکنم.
این وزن را که مقصود من است، قافیه تنظیم میدهد؛
جملات موزیکی را سوا میکند، رییس ارکستر است.
اساس این وزن را ذوق ما حس میکند که هر مصراع
چقدر باید بلند یا کوتاه باشد، پس از آن هر چندتا مصراع چطور همآهنگی پیدا کنند.
عزیز من! نهایت معضل من و کمال من در این است؛ اگر برسم یا نرسم. هر مصراع مدیون
مصراع پیش و داین مصراع بعد است.
عجالتن به همین اکتفا کنید: این را نوشتم مخصوصن
که یادداشت باشد.
1324
از کتاب "دربارهی هنر و شعر و شاعری" –
"نیما یوشیج"
به کوشش "سیروس طاهباز"
چاپ "موسسه انتشارات نگاه"
سال 1385
No comments:
Post a Comment