عزیز من !
به شما گفتم: اوزان شعری قدیم ما اوزان سنگ شدهاند. و باز برای شما گفتم برای
این است که همسایه میگوید یک مصراع یا یک بیت نمیتواند وزن را ایجاد کند. وزن
مطلوب، که من میخواهم، بطور مشترک از اتحاد چند مصراع و چند بیت پیدا میشود.
بنابراین، وزن نتیجه روابط است که برحسب ذوق تکوین گرفتهاند. وزن، جامد و
مجرد نیست و نمیتواند باشد. وزنی که من به آن معتقدم جدا از موزیک و پیوسته با آن
جدا از عروض و پیوسته به آن فرم اجباری است که طبیعت مکالمه ایجاد میکند. به شما
گفتم در خصوص وزن، شعر فارسی سه دوره را ممتاز میدارد:
دوره انتظام موزیکی
دوره انتظام عروضی (که متکی به دوره اولی است)
و دوره انتظام طبیعی، که همسایه معقول پیشقدمیست در آن.
منظور، همسایه میخواهد وزن شعر را از موزیک جدا کند. میگوید – و در
"مقدمه مفصل خود ثابت میکند" – که موزیک ما سوبژکتیو است و اوزان شعری
ما که بالتبع آن سوبژکتیو شدهاند به کار وصفهای ابژکتیو، که امروز در ادبیات
هست، نمیخورد. در عین حال اوزان قدیم، مثل اشعار قدیم، زیبایی نوع خود را دارند.
همسایه میگوید همّ من معطوف بر این است که زیبایی مطلوب را به اوزان شعری بدهم.
قبل از شروع به وزن عوض کردن، طرز کار و بعد از آن وزن پیدا کردن است. این کار را
او در اوزان عروضی و بعد در اوزان هجایی در نظر دارد.
اما اینکه پرسیدید کدام وزن جامد است؟ اصطلاح خود اوست. وزنهایی که نمیتوانند
طولانی بشوند، جامدند و غیرمستعد؛ به عکس وزنهای دیگر مستعد و متحرک. گمان میکنم
خیلی حرفها را باز برای دفعه دوم برای شما گفتم.
فقط قافیه، باید بدانید که بعد از وزن در شعر پیدا شده. قافیه قدیم مثل وزن
قدیم است. قافیه باید زنگ آخر مطالب باشد. به عبارت آخری، طنین مطلب را مسجل کند.
این است که میگوید شعرهای ما قافیه ندارند.
این بود آن حرف آخر...
خرداد ماه 1325
از "درباره هنر و شعر و شاعری"
به کوشش سیروس طاهباز
نشر نگاه
No comments:
Post a Comment