اگر قافیه نباشد چه خواهد بود؟ حباب توخالی. شعر بیقافیه، مثل آدم بیاستخوان
است و وزن بیضرب، مثل شعرهای قدیم.
تعجب نکنید و البته نگویید شعرهای قدیم است که قافیهدار است. قافیه آن نیست
که هر بچه بتواند به آسانی بیاورد و نه چیزیست که برحسب عادت به قرینه آن را
بخوانیم. در این خصوص من معقول فکر نمیکنم بلکه برایم محسوس است. گویا برای شما
نوشتهام و دیگر لازم نیست بنویسم. هنر شاعر در قافیهسازیست. قافیه زنگ مطلب است
و مال یک مطلب.
قافیه، باید مطلب و جملات را تمام کند. مطلب پیش را با مطلب بعد همقافیه
نکنید. بسیار زشت است. در اینصورت شما معنی قافیه را ندانستهاید و بدتر از قدما
بودهاید. اخیرن در "روزگار نو" جوانی تازهکار این کار را کرده، مثل
سایرین، جوان که هستند خیال میکنند قافیه عبارت از این است که جفتجفت بسازد یا
تکتک یا کدام و چند فاصله با کدام.
سعی کنید که قافیهها در یک مطلب، انفصال بعید با هم پیدا بکنند.
به حسب ذوق و پس از کار زیاد خودتان میتوانید پیدا کنید کجا خواننده منتظر
قافیه است. هرکه این انتظار را شناخت قافیه را شناخته است. میبینید که قافیه
آوردن چه کار مشکل و محتاج به ذوقیست.
شعرهای مرا در مجله "موسیقی" دلیل قرار ندهید. به شعرهای اخیر من،
که نسخه خطی آن در پیش شماست، رجوع کنید. قافیه اطمینانبخش آنها خواهد بود و به
شما خواهد گفت چه جور است.
خرداد 1324
No comments:
Post a Comment