عزیز من !
در تعریف شعر نوشته بودید. خوب بود قبلن چیزهایی را که دیگران نوشتهاند میدیدید
و به راه بنبست نمیرفتید، وانگهی این کار شما نیست.
شما هنوز به سبک دوست خودتان دوست دارید کار بکنید و مدعی راه و رسم تازهای
نیستید که تئوریسین باشید، وقتی که شدید این کار هم شدنیست زیرا برای پیدا کردن
چیز تازه، مجبور به کاوش و تحقیق و معلوم داشتن ماهیتهایی میشوید. مجبورید اساسی
تازه را بشناسید تا پایه معینی یافته باشید.
کار کنونی شما عمل است از روی سرمشق و فقط جواب داشتن برای کاری که میکنید.
با وصف این من کاغذی را که سابقن برای شما راجع به شعر نوشتهام، و هنوز پیش من
مانده است، برای شما میفرستم.
اگر بگویید شعر عبارت از غزل است، یا پيِس است یا داستان است و امثال اینها،
هر کدام از اینها، این ژانرها که منسوخ بشود شعر هم البته منسوخ باید شده باشد و
این دلیل این است که تعریف شما ناقص است. زیرا شعر قبل از همهِ این ژانرها بوده و
هست و خواهد بود و تا انسان هست و زندگی او معنی دارد، شعر هم هست... تعریفی که
شما کردهاید، و آنقدر به توسط آن راه دور رفتهاید، برای تعریف هر یک از ژانرها
مناسبتر است. تعریف شما مانعالجمع ندارد و فارق ماهیتی از ماهیت دیگر نمیشود.
یقینن اگر در زمان روی کار آمدن "ایلیاد" هومر بودید و میگفتید شعر
عبارت از سراییدن حماسه است و اگر کمی عقبتر میبودید میگفتید عبارت از غزل است
و کمی از این هم عقبتر شعر را حتمن درامنویسی میدانستید. در صورتیکه شعر هیچیک
از اینها نیست و هر یک از آنها میتواند شعر باشد، اعم از اینکه کلمات ریتمیک
باشند یا نه. فقط کافیست آن کاغذ را بخوانید. خاطر جمع باشید به آن اندازه که
ممکن بود در دوره ما کسی در خصوص شعر فکر کند و بنویسد، دوست شما فکر کرده و نوشته
است.
جمعه، مهر 1323
No comments:
Post a Comment