همسایهی عزیز !
شعر سنتی ما، مثل موسیقی ما، وصفالحالی است و به حد اعلای
خود سوبژکتیو. بنابراین نمیتواند محرک احساساتی، مثلن غمانگیز یا شادیافزا
باشد، مگر اینکه با حالت ذهنی کسی وفق بدهد. زیرا چیزی را مجسم نمیکند، بلکه به
یاد میآورد. این است که من میگویم برای دکلامه شدن به رسم امروز، مناسب نیست.
نه به طور شاید، بلکه به طور یقین بدانید من اول کسی هستم
که این حرف را میزنم و از عقیدهی خود صرف نظر نمیکنم. سابق-ن هم نوشته بودم،
وقتی در مجله موسیقی کار میکردم یک روز "نوشین" اشعار شاهنامه را میخواست
به حالت طبیعی دکلامه کند، باز برای شما نوشته بودم، و این اشتباه است.
چرا؟ زیرا کسی که دکلامه میکند به حالت طبیعی و متناسب با
آنچه در خارج هست، باید صدا را آهنگ بدهد و شعر سنتی ما، به عکس این، با حالات
درونی سروکار دارد و چیزی را از خارج در نظر نمیگیرد مگر اثر آن را که همان حال و
نتیجهی این است. در واقع صدای دکلامهکننده با بیرون تطبیق شده، در حالی که در
بیرون چیزی نیست و جد-ن شعر مخالفت و دوئیت دارد.
شعر امروز، شعری است که باید به حال طبیعی بیان نزدیکی
گرفته باشد.
اسفند 1323
No comments:
Post a Comment