Sunday, September 1, 2013

حرفهای همسایه / 123

عزیزم!

خواندن، عادتن برای احتیاجی است؛ اما در ادبیات برای کیف کردن و لذت بردن است. خواندن باید یا تاثیر کند یا تحریک و تفریح ببخشد. مع‌الوصف، گاهی برای یافتن است. چنانکه در خواندنی‌هایی که علمی هستند؛ برای یافتن به طوری‌که بهتر از آن یافتن ممکن نباشد.
در موقع اخیر باید غرض و مرض را به کنار گذاشته با نظر خرده‌گیری منصفانه در آثار نویسندگان وارد شد و قضاوت کرد و علاوه بر قضاوت عمومی و جزیی، قضاوت عالی را فراهم آورد. زیرا قضاوتهای عمومی هم حاوی جمع قضاوتهای فردی هستند. به عبارت آخری با سنجش قضاوت‌های فردی نسبت به هم در طول مدت زمانی، قضاوت اصلی راجع به اثر فلان نویسنده به دست می‌آید. نویسنده‌ای که این زمان به روی آثار او دور نزده است، خوبی و بدی آثار او البته به طور کلی معلوم است، ولی به طور قطع و ممتاز مسلم نشده است؛ چون موشکافی در آن نشده است.
خواندن برای آدم‌هایی که نسبتن فرزانگی دارند و می‌توانند در این دایره نقطه‌ای برای اتکاء اندیشه‌ی دیگران باشند البته آن است که گفتم. سرسری خواندن و به قضاوت دیگران صد در صد تکیه کردن، کار آدم سرزنده و فرزانه نیست. اغلب این‌جور خواندن خصلت لاینفک از طبیعت زن‌هاست. هرچند که باید گاهی چشم پوشید و کیف برد ولی همیشه نباید اینطور بود، ولی این کیف بردن مانع از این نیست که کسی خود را به کلی در مقابل آثار هنری ببازد.




No comments: