Wednesday, October 30, 2013

حرفهای همسایه / 133


همسایه‌ی عزیز من !


می‌پرسید که در عالم هنر، که ادبیات در جزو آن قرار دارد، کدام آثار هستند که اصالت دارند و کدام آثار به تبع آنها به وجود آمده‌اند؟ به عبارت دیگر کی‌ها آن اولی هستند که راه را نشان داده‌اند؟
- آن اصلی‌تر که از جلو رفته است حامل ساخته‌ها و یافته‌های سنگین است. در یافته‌های او و دیگران، که از دنبال او می‌آیند، باید تفحص شود. به نظر من درواقع اصالت با آثاری [ست] که تفاوت‌های تدریجی در آن بیشتر است و برای رسیدن به حد کمالی که دارد، نسبت به کمالی که بعد نصیب آن خواهد شد، درجاتی را با خود نشان می‌دهد. به عکس آثاری که اصیل نبوده و تبعی هستند و زود و با جرقه‌ی کم به وجود می‌آیند.
هنگامی که به این نکته برمی‌خوریم پیش از هرچیز باید دانست که هیچ ژانر(نوع) ی نیست که خودبخود به وجود بیاید، بلکه پایه لازم دارد و الزام می‌کند که لازم داشته باشد. همانطور که تکامل، تدریجی‌ست و درجاتی لازم دارد. هیچ طرز کاری هم خودبخود به وجود نیامده است. بلکه بنابر تمرین از روی مدل (وقتی که راجع به تاثیر ادبیات فرنگی در زمان فعلی صحبت می‌شود) اگر شاخه‌های آن اصلی‌تر را در طول مدت سالهایی بسنجید، می‌بینید چقدر بجا و نابجا، یا رسا و نارسا هجوم کرده است (در فرم، در موضوع، در طرح، در استیل) در سبک افاده‌ی مرام؛ درجات سیر تکاملی در ساخته‌های ذوق این اصلی‌تر می‌رساند که در ظرف چقدر سالها و به چه زحمت یافته شده است. هر یک از این قسمت‌ها نقصی درمورد بخصوص خود دارند، که از ساخته‌های او پیداست و کار با زمان، رابطه‌ی دایمی و لاینفک داشته است. از وقتی که ناقص یافته، تا وقتی که به خوبی یافته است.
آن اصلی‌تر در این جریان شناخته می‌شود که مصالح اصلی را به مرور به دست آورده و ساختمان‌های اعلا را حاضر و آماده کرده است. و حال آنکه در آثار دیگری این جدّ و جهد و تفاوت‌های فاحش نیست. بلکه از اول دفعه کارهای دست اولش ساخته و پرداخته است، ولو اینکه خام باشد و کار لازم داشته باشد. چون مصالح برای او حاضر و آماده بوده است.
یافتن این معنی، چنانکه باید و شاید، برای کسانی که در آثار هنری تحلیل و بحث می‌کنند خیلی اهمیت دارد و لازم است که حق آنها را ادا کرده باشند. بیهوده در اطراف فکرهای بی‌سامان گیج‌گیجی نباید کرد. شاهد آن را از میان آثار هنری هر ملتی نسبت به خود و ملت‌های دیگر، می‌توانیم به خوبی پیدا کنیم. کی آسان کار می‌کند و با زمان کمتر به هدف می‌رسد و کی با زمان طولانی، هدف خود را می‌یابد. مشکل نیست که بدانیم.
البته همه‌ی این اشکال و طولانی شدن زمان، برای آن اصلی‌تر است و از صفات ممتازه‌ی آثار اوست که به خطوط برجسته و نمایانی رنگ داده و حکایت می‌کند از مشقت و تمرین و آزمایش‌های فراوان و خون‌جگری و توقف در ظرف مدتهایی که فقط طعن و ملامت را می‌شنیده است.
سی سال همسایه‌ی شما دچار این سرنوشت پردردسر بود. رموز کار او برای فهم آن نکته که شما می‌خواستید در داخله‌ی کار (که مربوط به چگونگی پیدایش یک اثر هنری است) این است. اما ظاهر کار در میان دو کار، که یکی اصلی و دیگری به تبع آن است، نشانه‌های پرفاحش دارد. می‌توانید در طرح و خط معنی و طرز برداشت، ورود و خروج (یعنی درآمد و طرز پایان را نشان دادن) جستجو کنید که تا چه اندازه در کارهای هنری نو، آن اصلی‌تر قید شده. مثل اینکه نه بخود انجام می‌دهند. گاهی عینن ترکیبات او را پیدا می‌کنید که در شعرهای اصلی از مشخصات است و در شعرهای آنهایی که بعد آمده‌اند چه بدآهنگ و نابجا و اگر غیر این باشد، چیزهایی هست که آن اصلی‌تر را حس می‌کنید و می‌بینید از خواندن فلان قطعه شعر گوینده‌ی اولیه سایه می‌زند و متصل او را به خاطر می‌آورید و بعد که می‌خواهید بدانید چرا... پیدا می‌کنید.
نفوذ اصلی‌تر در مابعدی‌های خود از مسلمات است. در عالم هنر، کسانی که پیروی می‌کنند اگر شخصیت‌های ضعیف باشند (یا با بی‌اعتنایی کار خود را انجام می‌دهند، یا مواظب نیستند که از روی جذبه و حال و ضرورتی آیا نوشته‌اند، یا نه) بخوبی نمایان می‌دارند که نه تنها از کار اولی، که آن اصلی باشد، چقدر ملهم شده‌اند، بلکه گاهی عین ایده و مفردات او را برداشته‌اند، و آن اصراری را که در کار به کار بردن آنها دارند با این حرف که "مفردات مال همه است"، توجیه می‌کنند.
اصلی‌تر، همیشه با کار بیشتر و زمان بیشتر شناخته می‌شود. من تکرار می‌کنم شناخته می‌شود از تفاوت آثار او به مرور سالهای متمادی که آزمایش او را فاش می‌دارد.
اما تا تقلید نباشد، تشخیص هم نیست. شخصیت‌های هنری، همیشه ... آمده‌اند، جز اینکه هنرمند واقعی در حالی‌که با خیال او کاری وفق داده است، تقلید می‌کند و دیگران طوری تقلید می‌کنند که شخصیت خودشان را به مرور می‌کشند و آثار هنری آنها نمونه‌ی بدل خنکی از آثار هنری اصلی‌ترهاست.
مع‌الوصف، اصلی‌تر جلوه‌ی خود را با کار خود حفظ می‌کند و شبیه به معدن‌های استخراج نشده است که هر قدر زیر خاک بماند، روزی استخراج می‌شود.
آیا شناختن او با این مطالب که برای شما می‌گویم اشکالی دارد ولو اینکه اصلی‌تر ابداع کرده یا ایجاد کرده باشد، یعنی نبودی را بود داده یا بودی را که در جای دیگری بوده است به جای دیگر آورده است؟
خیال می‌کنم وقت شما قیمتی‌تر باشد که از کار من دست کشیده به دامن اشخاص بیاویزید.



خرداد 1327

No comments: