همسایهی عزیزم!
همسایهی شما برای شما مطالب روزنامهها را یادآوری کرده
است. باز شما و موضوع قضاوت مردم!
عزیز من به شما گفته بودم کار خودتان را بکنید. به نفع
آنهایی که در نظر دارید. روزنامهها اغلب، با همهی دعوی که دارند، وسیلهی امرار
حیات و روزی هستند. برای یادداشت شما چند کلمه دست به قلم میشوم:
همسایه به شما گفته است دربارهی مجلهای که در این ماه
منتشر شد. میگویند هنر با کسی سر دعوا ندارد. با کسی هم که خیلی مسلم میداند و
حرف میزند، سر دعوایی نیست. اما بسیاری از همین مسلمات هستند که مانند دیواری
مرطوب واریز کرده، آثار زوال از خود نشان میدهند.
مطلوب هنر، کمال است؛ بنابراین خالی از تناقضی در بین خود و
مردم نمیتواند باشد. هنر از طرفی پابپای مردم و از طرفی جلوتر از مردم است.
درواقع این حرکت، متضمن جبریست که همان مردم و زندگانی آنها آن را به وجود آورده
است و رابطهی قطعی آن را هیچ اقتداری نمیتواند به هم بزند. چون این تفاوت به
تدریج بوده و هست و خواهد بود. تفاوت بین آنچه مطلوب نظر هنرمند و مطلوب نظر قوم
است نیز خواهد بود.
شما کار خودتان را انجام بدهید. آنچه که فیالواقع مسلم است
و حقیقتی دارد، خوب یا بد کار شماست و قاضی در این دعوا هیچ فردی نمیتواند باشد.
زیرا فرد، جزیی از کلی است. آنچه میتواند به موازنه با کار شما، مثل کار شما
حقیقتی را برساند نتیجهایست که از همهی این فردها – هر کدام با چه غرض و مرض و
صلاحیت یا عدم صلاحیت – به وجود میآید و آن زمان است که بعد میآید و حاملهی
بسیابسیار افراد. در صورتیکه با قضاوت خودشان مردهاند و کسی آنها را به خاطر نمیآورد
و نمیشناسد که ببیند از شما خوب گفتهاند، یا بد. این مطلب به این کار میخورد که
شما از میان این قاضیهای دغل، بشناسید کدام یک مردهترند و برای چه منظوری و چه
کسی دارند این موش و گربهبازی را راه میاندازند. هنر، فوق همهی اینها بر مسندی
از آفتاب نشسته است، ولو ابراندود.
من چیزی بیش از این نمیافزایم مگر اینکه به شما گفته باشم
حرف همیشهی مرا به خاطر بیاورید: هنر شما باید خودش زبان خودش باشد. شما از زمانی
به وجود آمدهاید و زمانی لازم است که درخصوص شما قضاوت کند. اعم از اینکه سر
دعوایی با دیگران داشته باشید، یا نه.
No comments:
Post a Comment