Sunday, October 12, 2014

نامه‌های نیما / به نکیتا


شمیران
4 تیر 1312

نکیتای عزیزم !

در این ساعت آخرین فرصت خود را با کمال عجله دارم به مصرف گشت و سیاحت در شمیران (ییلاق تهرانی‌ها) می‌گذرانم. سه چهار روز بعد حتمن به طرف یوش خواهم رفت. باید تهیه‌ی اسباب مسافرت به آن نقطه‌ی قشنگ دنیا را فراهم آورم به این واسطه وقت من خیلی کم و قیمتی‌ست چنانکه از هر قسم کار تحریری و فکر در آن خصوص کناره کرده‌ام ولی چون لازم بود که درخصوص نوول‌نویسی برای شما قدری صحبت کنم و قول داده بودم، این کاغذ را بهانه قرار می‌دهم.
کتابچه‌هایی که خانم با خودشان برای شما به شاهرود می‌آورند در زبان فارسی عجالتن بهترین محرک و نمونه به جهت این قبیل مشق چیزنویسی‌های صنعتی‌ست.
سابق بر این، این کتابچه‌ها جداجدا به اسم «افسانه» به توسط یکی از کتابخانه‌های معروف تهران چاپ می‌شده است. درحقیقت اختلاطی از افسانه و حکایت و نوول است، جز اینکه بدون استثنا به همه اسم «افسانه» داده است و چنانکه می‌بینید به مجموعه‌ی آنها اسم دیگر. شما البته از میان آنها ترجمه‌ها را در نظر خواهید گرفت نه چیزهایی را که اثر طبع همشهری‌ها هستند ولی بعضی موضوعات به قلم همان همشهری‌ها، من‌جمله به قلم سعید نفیسی، درمیان آنها خواهید یافت که مستثنا و قابل خواندن‌اند و از حیث صنعت و جانشین بعضی از آثار اروپایی بلکه از مقداری از آثار اروپایی که مربوط به قرن هجده و نوزده به پایین بهتر یعنی جدیدتر، ترجیح آنها نسبت به قرون گذشته یکی از همین لحاظ است که نوول است بیشتر می‌تواند خواننده پیدا کند.
امروز دیگر رمان‌نویسی، مخصوصن رمان تاریخی، رو به انحطاط و زوال می‌رود. این بحران و تحول ادبی بی‌علت نیست. اشکال صنعتی هم مثل حیوانات، نسل و انقراض نسل دارند و علت آن شکل مناسبات اجتماعی‌ست که تغییر می‌کند و بر اثر آن تغییر وضع فکر و روحیات مردم، نویسنده که جزو مردم است مربوط به تغییر وضعیات اجتماعی‌ست، کثرت کار و مشکلات زندگی و کمی وقت هم البته به مردم اجازه خواندن چیزهای پرطول و تفصیل را نمی‌دهد. چیزهای پرطول و تفصیل در ایرن بیشتر رواج باید داشته باشد، برای اینکه در ایران کار کم و کارخانه در حد صفر است. ولی چیزی که هست خوانندگان با یکدیگر فرق دارند. ازین گذشته چه علت دارد که نویسنده به وقایعی که در هر قدم و در هر روز انسان با آن مواجه است و بهتر آن‌ها را می‌شناسد نپردازد و خود را پرتاب کند به طرف سلسله‌ای از وقایع که درصورت صحیح و راست بودن خود هم شکل ارتباط اجتماعی خود را با شکل ارتباط اجتماعی امروزه کم و بیش تغییر داده است. پس عمده‌ی وقایع همین وقایع است که در پیش چشم انسان زنده مثل تابلو نصب شده است و محل رفاهیت یک طبقه و باعث بر استراحت طبقه‌ی دیگر است. مگر اینکه نویسنده مجبور باشد به مناسبتی، که باز مناسبات اجتماعی عصری باعث بر وجود آن شده است، مثلن به علت نداشتن یک آزادی کافی یا به مناسبتی دیگر، موضوع رمان خود را از میان وقایع گذشته انتخاب کند تا با اشخاص حی و حاضر زمان خود اصطکاک نداشته باشد.
بالاخره نوول، که میراث باقی‌مانده از رمان‌نویس‌هاست و تآتر و سینما رقبای آن هستند، باید داری یک موضوع اجتماعی باشد یعنی عادات و صنعات و جزییات روحی یک صنف یا طبقه را تجزیه کند یا پیش چشم بگذارد. موثرتر از موضوعاتی که تجزیه می‌شوند و مربوط به مخفیات روحی‌ست و انسان را در عالم فکر و خیال سوق می‌دهد، موضوعاتی هستند که راجع به اساس زندگانی ظاهری مادی، وصفِ موثر وصف از چیزهایی‌ست که به چشم درمی‌آیند، لازم نیست حتمن نوول که انسان می‌نویسد نتیجه داشته باشد. هر موضوع اجتماعی که نظر شما را جلب می‌کند، زشتی یا جمال آن، همان نتیجه است. چند صفحه صحبت از خصوصیات اخلاقی و فکری یک نفر حاجی یا ملاک یا تاجر یا روحانی یا کارگر فلان موسسه به نویسنده و به خواننده‌ی او موضوع یک کتاب کوچک را می‌دهد که اسم آن کتاب، نوول است جز اینکه من به نوول‌هایی که می‌نویسم تا اندازه‌ای جنبه‌ی فلسفی می‌دهم.
نقطه‌ی نظر من افکار مسلکی خود من است و با طریقه‌ی معین فکری که بعدها معلوم می‌شود چیز می‌نویسم. این قسم نوول نوشتن هم یک قسم دخالت دادن فکر و ذوق و سلیقه است، قبلن البته محتاج به تحصیل فلسفه و همسلک شدن به مسلکی‌ست که نسبت به زمان خود ثابت است. اگر از نقطه‌نظر مسلکی بتواند که به کار شما بخورد، قطعن از نقطه‌نظر فلسفی برای شما، و هر خانمی که می‌خواهد چیز بنویسد، خشن و نازیباست. چنانکه محزون نوشتن با حالت مزاجی که دارید به کار شما نمی‌خورد. به‌علاوه بر اثر تحولات ادبی در دنیا هم محزون‌نویسی منسوخ شده است. به عبارت آخری مناسبات اجتماعی یک روز تراژدی را به وجود آورده است که با تضرع و عجز و لابه دل ظالم را به رحم بیاورند. امروز به جای این‌ها که گفته شد خشم و میل غلبه و حس انتقام و فکر اساسی، وسیله قرار داده می‌شوند و فردا ممکن است که هیچ‌یک از این‌ها به کار برده نشوند.
بنابراین نویسنده، چه مرد باشد چه زن، برحسب استعداد خود باید چیزی بنویسد که مردم را به زوال و عجز و شکست درمقابل یک عده مردم از جنس خود مردم دعوت نکرده باشد.
یقین بدانید موضوعات مضحک و مفرح یا زنده‌کننده برای هر خواننده‌ی درعین محرومیت و ابتلا به تألمات حیاتی نایب مناب علاج و درمان است یعنی تا اندازه‌ای اسباب تسلی است. درصورتی‌که وقایع غم‌انگیز، که کتاب فلان نویسنده را پر می‌کند، به عکس. اینطور نویسنده که از روی مقهوریت و افتادگی مردم بکاهد بر آن چیزی افزوده و به ناگواری‌ها کمک داده است.
چیزی را که می‌بایست در نظر داشته باشید این است که در یک نوول دسته‌جات اشخاص مختلف و دارای عملیات طولانی و فصل‌ها و وقایع جداگانه از طرف دسته‌جات جداگانه (چنانکه در رمان) وجود ندارد. نوول رمان نیست، بلکه جریان فکر یک نفر واحد (در نوول تجزیه) یا عملیات متوالی یک فرد در ارتباط با عملیات دیگران است. در نوول رآلیست، محل‌ها، مجالس و مواقع مختلف در نوول وصف‌های پرطول و تفصیل را ندارند. وصف از چیزها کوتاه و زودگذرنده است. به اصطلاح روس‌ها «نابروسکا» یعنی قلم‌انداز و کم‌پیله و مفید. بهترین نقاش کسی را می‌دانند که با چند تکه رنگ منظور خود را به وجود بیاورد. همین‌طور بهترین نویسنده کسی‌ست که با چند کلمه خواننده را خلاص کند و آنچه که می‌خواهد و خواننده منظور دارد به او بدهد، یعنی مثل پروانه‌ها پس از نشستن روی یک گل و اخذ مواد لازم، باید پرواز کرد به طرف گل دیگر.
این طریقه الان طریقه‌ی همه نویسندگان است که سرفصل یا صدر رمان خود را شروع نمی‌کنند با وصف مفصل از زندگانی داخلی فلان کشیش یا شکل صنعتی ساختمان کلیسای نتردام نمی‌گویند: "در ناحیه‌ی ... قریه‌ی ییلاقی قلعه بود چطور و چطور و شخصی در آنجا از قدیم ساکن بود اسم این شخص غیاث"، بلکه می‌گویند: "قلعه هفت دختر در لار واقع شده بود و غیاث یازده سال بود در آنجا منزل داشت"، بدون اینکه قید کنند خاک قلعه از چه جنس خاکی بود.
اما وصف کردن چیزها:
درضمن وصف از هرچیز باید جزییات آن را درنظر گرفت. مثلن به جای این جمله که: "یک پل کهنه علف بر آن سبز شده و دهاتی‌ها بعضی بچه به بغل از روی آن عبور می‌کردند"، این جمله ترجیح دارد که: "یک پل کهنه که به مرور زمان از شکاف سنگ‌های آن کو کنار کوهی و اسپند و علف‌های مخصوص به آن ناحیه سبز شده بود. اهالی ده معمولن از آنجا رد می‌شدند. بعضی از آنها بچه به بغل داشتند".
ببینید که اسم نبات را هم می‌برند یعنی به جزییات و خصوصیات می‌پردازند ولی بطور اختصار؛ به علاوه جملات کوتاه و خیالات یکی یکی به ترتیب ادا شده. مثل سعدی امروز نمی‌گویند «این را حکایت کنند از ملوک» بلکه می‌گویند کدام ملک و از کدام شهر. همین‌که مطلب به اسم و رسم و با خصوصیات خود معلوم شد، به راست شباهت پیدا کرده و موثر واقع می‌شود. کار نویسنده رآلیست هم باید این باشد.
تاثرات خود را هیچ‌وقت نباید شرح داد. چه چیز انسان را متاثر داشته است؟ شرح و وصف از همان چیز و مجسم ساختن همان (یعنی انتخاب موثر و به جای تاثر) منظور نویسنده را انجام می‌دهد و چیزی را که نوشته است در خواننده کم و بیش دارای آن تاثیری خواهد شد که می‌خواهد.
در ایران جوان‌هایی که کم‌وبیش ذوق و استعداد چیزنویسی را به ممارست پیدا کرده‌اند به واسطه‌ی عدم رعایت همین مساله‌ی بخصوص، که تفاوت عمده بین ادبیات شرق و غرب را نشان می‌دهد، نتوانسته‌اند نوشته‌جات خود را موثر ساخته باشند. من خودم به جوان‌هایی برخورده‌ام که حقیقتن دچار یک نوع تألم بوده‌اند ولی شرحی را که بر اثر تألم خود نوشته‌اند ابدن نشان از تألم آنها نمی‌دهد، یعنی قادر نیست که خواننده را مثل خود آنها متألم بدارد. این قلب‌های دردمند به دو دست گرفته شده فقط با استعمال کلمات «آه! افسوس!» قصد اثر دادن به بیانات خود داشته‌اند. برخلاف دسته‌ی دیگر که اخیرن با ذوق و استعداد کم‌وبیش در مطبوعات ایران ظاهر می‌شود و به واسطه‌ی مطالعه در ادبیات اروپایی دریافته است که از چه راه باید بنویسند و اروپایی بشوند البته همه‌ی این‌ها فرع عمل و فکر و شکل و راه عمل است.
من چیزهای لازم را که به چشم دیده‌ام نوشته‌ام اگر شما عجالتن آنها را درنظر بگیرید - و در آن فکر کنید - خیلی مطالب راجع به نوول‌نویسی پیدا خواهید کرد و قطع دارم که مثل دیگران به خطا نمی‌روید، که یک میزان برای نوول‌نویسی در دست خواهید داشت.
این را هم یادآوری می‌کنم که در این «افسانه»ها در ذیل موضوعاتی که کم‌وبیش قابل خواندن هستند، خط قرمز کشیده‌ام.

برادرت:

نیما یوشیج


No comments: